از همسرايان تا سوپرانوي ژاكلين پوك
اگر يادتون باشه چند وقت پيش در مورد همسرايان نوشتم . فيلمي جالب در حوزه ي تربيت با نگاهي تقريبا پست مدرن به حوزه ي تعليم و مدرسه .
تقريبا 2 ماه پيش يه اجرا از ژاكلين پوك به دستم رسيد . اجراي سوپرانو بود . سوپرانو به موسيقي گفته ميشه كه در حوزه ي فركانس صداي زنان باشه و طبيعتا خواننده ها يا زن هستن يا مرد هايي كه با صداي سوپرانو (زنانه) آواز مي خونن .
خوب براي كساني كه بنده رو ميشناسن و بقيه ممكنه چند تا سوال پيش بياد . اول اينكه ،هان تو كه ادعا مي كني صداي زن گوش نميكني چرا از اين چيزا گوش ميدي ؟ دوم اينكه حالا اين چه ربطي به همسرايان داره ؟
خدمتتون عارضم كه بنده فقط براي آشنايي با اين اجرا اون رو گوش كردم (البته علاقه به صداي ساز قانون رو نميتونم انكار كنم) و از همون روز كه دستم رسيده توي بانك CD ها بايگاني كردمش . بابا يه نظر كه حلال هست خوب .
بعد هم چه ربطي داره رو عرض مي كنم كه اصلا كل بحث اين مطلب همين ربط هست .
نقطه ي اتصال فيلم و اجرا در نگاه اول شخصيت دوم فيلم و همون پسرك خواننده هست كه با صداي سوپرانوي خودش تمام مسئولان شهر رو به وجد مياره و موجب افتخار مدرسه ميشه و در نهايت هم به خواست معلم خوب خودش به مدرسه ي موسيقي فرستاده ميشه . اما اون چيزي كه براي من اهميت بيشتري داره همون چيزي هست كه در فيلم «تا فردا» و يا «برخورد نزديك از نوع سوم» ميشه ديد . در همه اين فيلم ها اين حرف ها و جملات و گفتار ها نيست كه موجب همبستگي و علاقه ميان آدم هاست . به قول معروف همصدايي نيست . در تمام اين فيلم ها اين نقطه پررنگ هست كه صداي آدم ها بايد مكمل همديگه باشه و نه همسان همديگه . به اين معني كه در زندگي ما آدم ها نبايد به دنبال همصدايي و همنوايي در ميان دوستان و آشنا ها و حتي همسران خودمون باشيم . بلكه بايد به دنبال كساني باشيم كه با صداي خودشون يا همون روح خودشون مكمل و موجب تعالي ما باشن . گروه سرود همسرايان بدون صداي پسرك تكخوان به كمال نمي رسه و اجراي ژاكلين پوك بدون صداي پروين كوكس (فارسي) ملوني پاپنهام (لاتين) و ناتاشا اطلس(عربي) اجرايي به اين قدرت و ظرافت نخواهد بود . آدم فضايي هاي «برخورد نزديك از نوع سوم» بدون پاسخي از نوع موسيقي مكمل دست دوستي دراز نمي كنن و ماموران مريخ بدون شنيدن صداي دي ان اي انسان در نوت هاي موسيقي دست از خشونت برنمي دارن . حتي وقتي جوان ژاپني در راه رسيدن به بيرجند به همسرش زنگ ميزنه بهش ميگه «لازم نيست حرف هاي همديگه رو بفهميم . بايد بتونيم با هم حرف بزنيم»
اين همون نطقه ي عطف هست . چيزي كه در بسياري از زندگي ها ، دوستي ها و خانواده ها از ياد رفته .
صدا ها با هم به كمال مي رسن و روح ها با هم و در نهايت هدف كمال هست .
اميدوارم تونسته باشم مطلب رو اونطور كه مي خواستم و در ذهنم بود منتقل كنم
شاد كام و موفق باشيد
التماس دعا سر سفره ي افطار و در نمازهاتون دارم
تقريبا 2 ماه پيش يه اجرا از ژاكلين پوك به دستم رسيد . اجراي سوپرانو بود . سوپرانو به موسيقي گفته ميشه كه در حوزه ي فركانس صداي زنان باشه و طبيعتا خواننده ها يا زن هستن يا مرد هايي كه با صداي سوپرانو (زنانه) آواز مي خونن .
خوب براي كساني كه بنده رو ميشناسن و بقيه ممكنه چند تا سوال پيش بياد . اول اينكه ،هان تو كه ادعا مي كني صداي زن گوش نميكني چرا از اين چيزا گوش ميدي ؟ دوم اينكه حالا اين چه ربطي به همسرايان داره ؟
خدمتتون عارضم كه بنده فقط براي آشنايي با اين اجرا اون رو گوش كردم (البته علاقه به صداي ساز قانون رو نميتونم انكار كنم) و از همون روز كه دستم رسيده توي بانك CD ها بايگاني كردمش . بابا يه نظر كه حلال هست خوب .
بعد هم چه ربطي داره رو عرض مي كنم كه اصلا كل بحث اين مطلب همين ربط هست .
نقطه ي اتصال فيلم و اجرا در نگاه اول شخصيت دوم فيلم و همون پسرك خواننده هست كه با صداي سوپرانوي خودش تمام مسئولان شهر رو به وجد مياره و موجب افتخار مدرسه ميشه و در نهايت هم به خواست معلم خوب خودش به مدرسه ي موسيقي فرستاده ميشه . اما اون چيزي كه براي من اهميت بيشتري داره همون چيزي هست كه در فيلم «تا فردا» و يا «برخورد نزديك از نوع سوم» ميشه ديد . در همه اين فيلم ها اين حرف ها و جملات و گفتار ها نيست كه موجب همبستگي و علاقه ميان آدم هاست . به قول معروف همصدايي نيست . در تمام اين فيلم ها اين نقطه پررنگ هست كه صداي آدم ها بايد مكمل همديگه باشه و نه همسان همديگه . به اين معني كه در زندگي ما آدم ها نبايد به دنبال همصدايي و همنوايي در ميان دوستان و آشنا ها و حتي همسران خودمون باشيم . بلكه بايد به دنبال كساني باشيم كه با صداي خودشون يا همون روح خودشون مكمل و موجب تعالي ما باشن . گروه سرود همسرايان بدون صداي پسرك تكخوان به كمال نمي رسه و اجراي ژاكلين پوك بدون صداي پروين كوكس (فارسي) ملوني پاپنهام (لاتين) و ناتاشا اطلس(عربي) اجرايي به اين قدرت و ظرافت نخواهد بود . آدم فضايي هاي «برخورد نزديك از نوع سوم» بدون پاسخي از نوع موسيقي مكمل دست دوستي دراز نمي كنن و ماموران مريخ بدون شنيدن صداي دي ان اي انسان در نوت هاي موسيقي دست از خشونت برنمي دارن . حتي وقتي جوان ژاپني در راه رسيدن به بيرجند به همسرش زنگ ميزنه بهش ميگه «لازم نيست حرف هاي همديگه رو بفهميم . بايد بتونيم با هم حرف بزنيم»
اين همون نطقه ي عطف هست . چيزي كه در بسياري از زندگي ها ، دوستي ها و خانواده ها از ياد رفته .
صدا ها با هم به كمال مي رسن و روح ها با هم و در نهايت هدف كمال هست .
اميدوارم تونسته باشم مطلب رو اونطور كه مي خواستم و در ذهنم بود منتقل كنم
شاد كام و موفق باشيد
التماس دعا سر سفره ي افطار و در نمازهاتون دارم
+ نوشته شده در شنبه بیست و سوم شهریور ۱۳۸۷ ساعت 18:5 توسط علي
|