چند اصل مديريت
جاتون خالي نباشه ديروز رفته بودم سر گرفتن چندرقاز پول با كارفرما سر و كله مي زدم . توي اين بحث موارد زيادي برام ياد آوري شد كه علاقمند شدم اينجا بنويسم . اميدوارم به درد دوستان بخوره .
با اين عنوان شروع مي كنم :«آنچه يك مدير خوب انجام مي دهد»
يك مدير خوب :
- اگر كاري رو از كسي مي خواد ، اول خودش نسبت به اون كار كسب آگاهي مي كنه يا از مشاوران متخصص استفاده مي كنه . به عنوان مثال اگر مديري درخواست توليد يك نرم افزار رو داره يا بايد خودش با چنين نرم افزاري كار كرده باشه يا از افراد آشنا به اون نرم افزار ها درخواست كنه تا بر كار نظارت كنن.
- وقتي كاري رو مي خواد حوزه ي مسئولت هاي افراد رو به درستي مشخص مي كنه . اين مساله خيلي مهم هست كه اگر از پيمان كار يا كارمند درخواست كاري رو داريد بايد جزئيات رو مد نظر قرار بديد و دقيقا ازش بخواهيد تا همون كار ها رو انجام بده .
- براي تمام كارها سندي تهيه مي كنه كه اصطلاحا به اون «طرح كار» گفته ميشه . دراين طرح جزئيات كار به طور كامل ذكر شده و نتايج حاصله پيش بيني شده.
- پاداش و هزينه ي هر قسمت از پروژه و كار رو در زمان مناسب به كارمند و پيمانكار پرداخت مي كنه.
- براي كار ها زمان بندي مناسب پيش بيني مي كنه و در اين راه از جلسات توجيهي مختلف بهره مي بره .
- از لفاظي و زبان بازي در كار خودداري مي كنه و با كلمات كوتاه و جامع نيازش رو بيان مي كنه.
- براي تنبيه و توبيخ امنيت شغلي افراد رو به خطر نميندازه . به اين معني كه با كم كردن بخش مهم درآمد زير دست و ... فرد رو ازكار زده نمي كنه.
- با ادعاي واهي «براي من افراد مهم هستند» با روحيه ي افراد بازي نميكنه . براي يك مدير، كار ، سرمايه ، نيروي كار ، و به طور كلي سرمايه ها و نتايج همه مهم هستند و ابراز اهميت به چيزي براي بهره برداري غيرمنصفانه ، امري است كه موجب بي اعتمادي نيروي كار و افراد زير دست ميشه .
- براي كار هاي بزرگ پاداش هاي بزرگ درنظر ميگيره و افراد رو در فشار قرار نميده . يادم هست آشپز پادگان ماهانه 40000 تومن حقوق مي گرفت . فرمانده جديد با اينكه خود آشپز ابراز رضايت مي كرد ، حقوقش رو 2 برابر (80000) كرد تا آشپز راحت تر باشه . (ياد حاج اصغر آشپز به خير)
- از نيروي غير متخصص در كارها استفاده نميكنه و براي هر كاري از افراد آشنا و متخصص در اون زمينه بهره مي بره .
نكات قبلي رو جمع مي زنم و مثالي مي زنم. با اين مثال ميشه فهميد اهميت كار در كجاست .
آقاي مديرزاده براي طراحي وب سايت موسسه خودش ايده اي رو در ذهن خودش داره . براي اين كار تصميم ميگيره قراردادي رو با پيمانكار منعقد كنه . با توجه به اينكه پول خرج كردن براي سايت براش كمي سخت هست و هنوز هم كارايي سايت و سود دهي اون براش نا آشناست لذا تصميم ميگيره با استفاده از يك پيمانكار معمولي كارش رو راه بندازه. خوب در هنگام قرارداد بستن چون نه خودش ميدونه دقيقا چي ميخواد و نه پيمانكار لذا با هزينه اي كم قرارداد بسته ميشه و كار شروع ميشه . ميشه حدس زد كه پيمانكار راهي رو در پيش ميگيره و طي مي كنه و با توجه به قراردادي كه بسته شده و هزينه انتظار داره كار در فلان مقطع تموم بشه . وقتي كار به اواسط خودش مي رسه كارفرما اعلام ميكنه كه هنوز چيز قابل توجهي از كار رو نديده . اين امر موجب نوعي بي اعتمادي به كارفرما ميشه و ناخواسته اين حالت در پيمانكار شكل مي گيره . كار ادامه پيدا مي كنه ، آقاي مديرزاده كه خودش هم در اصل نميدونسته چي ميخواسته هي يادش مي افته كه اينجاي كار بهتره اين طور باشه و اونجاي كار بايد اونطور باشه . اين مساله موجب طول زمان پروژه ميشه و به اين طريق نوعي حس زدگي از كار در پيمانكار شكل ميگيره . حالا توجه داشته باشيد آقاي پيمانكار وقتي با آقاي مديرزاده صحبت مي كنه هي بشنوه كه «آقا براي من پول مهم نيست ، براي من افراد مهم هستن» و «اگر شما اين كار رو براي من انجام بدي ما ميتونيم كارهاي بيشتري با هم انجام بديم» . اين حرف ها براي افراد تازه كار اميدوار كننده هست اما افرادي كه با كار آشنا هستن مي دونن كه اين ها حرف هاي واهي هست .
نتيجه ي اين همكاري ، سايتي ناكارآمد خواهد بود كه موجب اتلاف وقت و هزينه ي هر 2 طرف مي شه و جز ناراحتي چيزي رو در پي نداره .
خودتون قصه رو با استفاده از دستورات بالا عوض كنيد و نتيجه رو ببينيد .
راستي از خودم دفاع كنم . من قرارداد هام رو با دقت تنظيم مي كنم و به كارم هم آشنا هستم . و البته با توجه به اينكه اين مسائل رو مي دونم نميتونم يه پيمانكار ساده و بي تجربه باشم . اما اعتراف مي كنم كه با وجود افرادي كه خودشون هم در حقيقت نميدونن چي ميخوان و مي خوان با كمترين هزينه ، بيشترين كارها رو انجام بدن ، من هم به همين داستان دچار هستم .
اميدوارم روزي افرادي كه مدير هستن يا ميشن از فنون مديريت استفاده كنن . در آخر خوندن كتاب هاي «مدير يك دقيقه اي» «وال دان» و «هرم معكوس» رو به دوستان پيشنهاد مي كنم .
موفق و سربلند باشيد
با اين عنوان شروع مي كنم :«آنچه يك مدير خوب انجام مي دهد»
يك مدير خوب :
- اگر كاري رو از كسي مي خواد ، اول خودش نسبت به اون كار كسب آگاهي مي كنه يا از مشاوران متخصص استفاده مي كنه . به عنوان مثال اگر مديري درخواست توليد يك نرم افزار رو داره يا بايد خودش با چنين نرم افزاري كار كرده باشه يا از افراد آشنا به اون نرم افزار ها درخواست كنه تا بر كار نظارت كنن.
- وقتي كاري رو مي خواد حوزه ي مسئولت هاي افراد رو به درستي مشخص مي كنه . اين مساله خيلي مهم هست كه اگر از پيمان كار يا كارمند درخواست كاري رو داريد بايد جزئيات رو مد نظر قرار بديد و دقيقا ازش بخواهيد تا همون كار ها رو انجام بده .
- براي تمام كارها سندي تهيه مي كنه كه اصطلاحا به اون «طرح كار» گفته ميشه . دراين طرح جزئيات كار به طور كامل ذكر شده و نتايج حاصله پيش بيني شده.
- پاداش و هزينه ي هر قسمت از پروژه و كار رو در زمان مناسب به كارمند و پيمانكار پرداخت مي كنه.
- براي كار ها زمان بندي مناسب پيش بيني مي كنه و در اين راه از جلسات توجيهي مختلف بهره مي بره .
- از لفاظي و زبان بازي در كار خودداري مي كنه و با كلمات كوتاه و جامع نيازش رو بيان مي كنه.
- براي تنبيه و توبيخ امنيت شغلي افراد رو به خطر نميندازه . به اين معني كه با كم كردن بخش مهم درآمد زير دست و ... فرد رو ازكار زده نمي كنه.
- با ادعاي واهي «براي من افراد مهم هستند» با روحيه ي افراد بازي نميكنه . براي يك مدير، كار ، سرمايه ، نيروي كار ، و به طور كلي سرمايه ها و نتايج همه مهم هستند و ابراز اهميت به چيزي براي بهره برداري غيرمنصفانه ، امري است كه موجب بي اعتمادي نيروي كار و افراد زير دست ميشه .
- براي كار هاي بزرگ پاداش هاي بزرگ درنظر ميگيره و افراد رو در فشار قرار نميده . يادم هست آشپز پادگان ماهانه 40000 تومن حقوق مي گرفت . فرمانده جديد با اينكه خود آشپز ابراز رضايت مي كرد ، حقوقش رو 2 برابر (80000) كرد تا آشپز راحت تر باشه . (ياد حاج اصغر آشپز به خير)
- از نيروي غير متخصص در كارها استفاده نميكنه و براي هر كاري از افراد آشنا و متخصص در اون زمينه بهره مي بره .
نكات قبلي رو جمع مي زنم و مثالي مي زنم. با اين مثال ميشه فهميد اهميت كار در كجاست .
آقاي مديرزاده براي طراحي وب سايت موسسه خودش ايده اي رو در ذهن خودش داره . براي اين كار تصميم ميگيره قراردادي رو با پيمانكار منعقد كنه . با توجه به اينكه پول خرج كردن براي سايت براش كمي سخت هست و هنوز هم كارايي سايت و سود دهي اون براش نا آشناست لذا تصميم ميگيره با استفاده از يك پيمانكار معمولي كارش رو راه بندازه. خوب در هنگام قرارداد بستن چون نه خودش ميدونه دقيقا چي ميخواد و نه پيمانكار لذا با هزينه اي كم قرارداد بسته ميشه و كار شروع ميشه . ميشه حدس زد كه پيمانكار راهي رو در پيش ميگيره و طي مي كنه و با توجه به قراردادي كه بسته شده و هزينه انتظار داره كار در فلان مقطع تموم بشه . وقتي كار به اواسط خودش مي رسه كارفرما اعلام ميكنه كه هنوز چيز قابل توجهي از كار رو نديده . اين امر موجب نوعي بي اعتمادي به كارفرما ميشه و ناخواسته اين حالت در پيمانكار شكل مي گيره . كار ادامه پيدا مي كنه ، آقاي مديرزاده كه خودش هم در اصل نميدونسته چي ميخواسته هي يادش مي افته كه اينجاي كار بهتره اين طور باشه و اونجاي كار بايد اونطور باشه . اين مساله موجب طول زمان پروژه ميشه و به اين طريق نوعي حس زدگي از كار در پيمانكار شكل ميگيره . حالا توجه داشته باشيد آقاي پيمانكار وقتي با آقاي مديرزاده صحبت مي كنه هي بشنوه كه «آقا براي من پول مهم نيست ، براي من افراد مهم هستن» و «اگر شما اين كار رو براي من انجام بدي ما ميتونيم كارهاي بيشتري با هم انجام بديم» . اين حرف ها براي افراد تازه كار اميدوار كننده هست اما افرادي كه با كار آشنا هستن مي دونن كه اين ها حرف هاي واهي هست .
نتيجه ي اين همكاري ، سايتي ناكارآمد خواهد بود كه موجب اتلاف وقت و هزينه ي هر 2 طرف مي شه و جز ناراحتي چيزي رو در پي نداره .
خودتون قصه رو با استفاده از دستورات بالا عوض كنيد و نتيجه رو ببينيد .
راستي از خودم دفاع كنم . من قرارداد هام رو با دقت تنظيم مي كنم و به كارم هم آشنا هستم . و البته با توجه به اينكه اين مسائل رو مي دونم نميتونم يه پيمانكار ساده و بي تجربه باشم . اما اعتراف مي كنم كه با وجود افرادي كه خودشون هم در حقيقت نميدونن چي ميخوان و مي خوان با كمترين هزينه ، بيشترين كارها رو انجام بدن ، من هم به همين داستان دچار هستم .
اميدوارم روزي افرادي كه مدير هستن يا ميشن از فنون مديريت استفاده كنن . در آخر خوندن كتاب هاي «مدير يك دقيقه اي» «وال دان» و «هرم معكوس» رو به دوستان پيشنهاد مي كنم .
موفق و سربلند باشيد
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و دوم اسفند ۱۳۸۷ ساعت 17:29 توسط علي
|