دو داستان كوتاه و كامپريهنكشن
«لا تقربو» ها در قرآن زياد نيستند ، بالفواحش ، الزنا و ... اما يكي از همه مهلك تر و سنگين تر است آن هم مال يتيم است . باور كنيد يا نه يتيم كسي است كه پدرش را از دست داده و ربطي هم به سن و سال ندارد . اگر يتيم فردي مظلوم باشد ، كم توان باشد ، بي پناه باشد ، آنگاه اگر چشم به مالش داشتي ، فكر كردي مي تواني بر سرش زور شوي و اموالش را غنيمت بگيري حتي اگر به بهانه سرپرستي كردن باشد آتش جهنم را در دنيا و آخرت براي خودت داغ تر كردي .
آهاي دوستي كه براي سوزاندن چند بچه يتيم ، از هيچ تلاشي كوتاهي نميكني ، آن گريه هاي آشكار و پنهان ، آن «آه» ها زود تر از آنكه تصورش را بكني گريبانت را مي گيرد . «انتظرو ، إنّا نحن منتظرون»
داستان دوم :
راي آورد ، در محله ما با صدها ميليون تومان خرج كردن ، آدم خريدن ، جا خريدن ، كاغذ خريدن و... راي آورد . دوست عزيز ، چون ديگران راي خريدند تو هم پول دادي تا « تك راي » بخري ؟؟ چون ديگران مي روند ته جهنم تو هم ميروي ؟ در قيامت «فلا تلوموني و لومو انفكسم» را به وضوح خواهيد شنيد (سوره مباركه ابراهیم آیات شريفه 22 - 21)
و شايد داستان هاي ديگر ...