یگانه ترین بانو
آسمان بي تاب بود
نور وجودش کم نور گشته بود
ستارگان دست بر دعا
اما چه سود
شبانگاه ستارگان بودند
شاهد بر غربت يگانه عالم
شاهد بر غربت يکتا همتاي آن يگانه
که پاي در راه پدر نهاده
ترک گفت اين سراسر دروغ و ريا را
پهنه بي کران قدر ناشناسي را
و مردماني صم بکم عمي و هم لا يرجعون را
آه فاتح ترين جنگاور
آه
از لحظه اي که زرد پوشيدي
که يعني ديگر از حريم خانه ات دور شوند
و ديگر چشمان پليدشان را از يگانه ات برگيرند
چه کردي در آن همه سالهاي دوري
و چه کرد با تو آن غم که ما را تاب آن نيست
شايد تو نيز بايد پس از چندي فزت و رب الکعبه مي گفتي
تا همگان بدانند که فراغت سر آمده است
و زيبايت را دوباره خواهي ديد
و آه که ما
گر به رحمت او در بهشت هم راه يابيم
خواهند گفت : «چشمانتان را ببنديد که او مي گذرد و شما را تاب ديدن نيست»
آه آه آه
که ما را لياقت ديدن نيست حتي در جنت خدا
و آه بر ما که چشمانمان آلوده هزار تير شيطان است
و آه بر ما که حتي مزارش را لياقت زيارت نداريم .
آه که ما را خاک نيز لياقت نيست آه ...
يا بنت رسول ، يا سيدة النساء العالمين ، يا ام ابيها
چه رسد که ما را نيز دريابي
به کرامت ساري در خاندان نبي
چه رسد که ما را گوشه نگاهي هرچند غضب آلود اندازي
تا شايد عظم البلا را با جان فهم کنيم
آه که چه سنگين بغض در گلويم مي شکند
آه سخن با که بگويم که امروز بي آبروترين در نزد خاندانش منم
آه .......
نور وجودش کم نور گشته بود
ستارگان دست بر دعا
اما چه سود
شبانگاه ستارگان بودند
شاهد بر غربت يگانه عالم
شاهد بر غربت يکتا همتاي آن يگانه
که پاي در راه پدر نهاده
ترک گفت اين سراسر دروغ و ريا را
پهنه بي کران قدر ناشناسي را
و مردماني صم بکم عمي و هم لا يرجعون را
آه فاتح ترين جنگاور
آه
از لحظه اي که زرد پوشيدي
که يعني ديگر از حريم خانه ات دور شوند
و ديگر چشمان پليدشان را از يگانه ات برگيرند
چه کردي در آن همه سالهاي دوري
و چه کرد با تو آن غم که ما را تاب آن نيست
شايد تو نيز بايد پس از چندي فزت و رب الکعبه مي گفتي
تا همگان بدانند که فراغت سر آمده است
و زيبايت را دوباره خواهي ديد
و آه که ما
گر به رحمت او در بهشت هم راه يابيم
خواهند گفت : «چشمانتان را ببنديد که او مي گذرد و شما را تاب ديدن نيست»
آه آه آه
که ما را لياقت ديدن نيست حتي در جنت خدا
و آه بر ما که چشمانمان آلوده هزار تير شيطان است
و آه بر ما که حتي مزارش را لياقت زيارت نداريم .
آه که ما را خاک نيز لياقت نيست آه ...
يا بنت رسول ، يا سيدة النساء العالمين ، يا ام ابيها
چه رسد که ما را نيز دريابي
به کرامت ساري در خاندان نبي
چه رسد که ما را گوشه نگاهي هرچند غضب آلود اندازي
تا شايد عظم البلا را با جان فهم کنيم
آه که چه سنگين بغض در گلويم مي شکند
آه سخن با که بگويم که امروز بي آبروترين در نزد خاندانش منم
آه .......
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و هشتم خرداد ۱۳۸۶ ساعت 2:17 توسط علي
|