اولين اردوي 86-87
امروز جاتون خالي رفته بوديم كوه . يه گردش خوب و مثل هميشه پر از
نشاط و انرژي . البته برعكس بيشتر كوه رفتن ها كه جمعيت زياد و مخلط بودن اينبار 9
نفر بوديم و همه آقايون بودن . به قول معروف در كوه رفتن هم يه تنوعي شد .
طبق معمول، هر كوه رفتني يه حرف هايي رو براي گفتن جور مي كنه . اينبار هم چند تا
مطلب هست كه دوست دارم توي اين دفتر خاطرات بنويسم .
اول : از وقتي اين ابزار جديد كه همون موبايل هست به بازار اومده ديگه آرامشي براي
ما باقي نگذاشته . قبلا توي اردو بعضي ها واكمن مي آوردن كه اين افراد زياد هم
نبودن ، اما الان همه يه مبايل با كلاس دارن و هرچه صدا بالاتر و كيفيت بهترحالش
بيشتر . خوب با اين تفاسير ديگه از صدا هاي قشنگ طبيعت مثل صداي آب ، باد و نسيم،
حشرات و غيره خبري نيست . تازه يكي نيست بگه خوب اين آهنگ ها رو كه هر روز توي خونه
و بيرون گوش مي كنيد ، نميشه اين بالا ديگه صرف نظر كنيد ؟!؟! چي بگم ؟!؟!؟
دوم : آدم روز تعطيل از شهر و خيابون ميزنه بيرون تا كلي نفس بكشه و هواي پاك و
تميز رو استفاده كنه تا ذخيره يك هفته باشه ، حالا بعضي از دوستان لطف مي كنن توي
هواي آزاد هم دست از سيگار بر نمي دارن، والا من كه نميدونم اين استوانه كذايي چه
خيري داره! ولي خوب حتما دوستان خيري ديدن كه تو كوه هم تركش نمي كنن! تازه بعضي ها
با خودشون قليون ميارن !؟ حالا كاش يه تنباكوي به درد بخوري بيارن، لطف ميكنن از
اين ضايعات شيميايي كه به اسم تنباكوي ميوه ها به خورد خلق الله داده ميشه، ميارن و
دود مي كنن! چه كنيم ؟؟؟
سوم : تجربه بيش از 10 سال اردوهاي دوستانه براي بنده ثابت كرده كه تداوم اردوها با
خرج و مخارج اردو تحت الشعاع قرار مي گيره. براي مثال هر بار اردو در ترم هاي گذشته
2 تا 3 هزار تومن خرج داشت و اين مبلغ اگر بخواد تداوم داشته براي بعضي ها قابل
پرداخت نيست، اين نكته هم وجود داشت كه هميشه گروهي كلي وقت مي گذاشتن و مقدمات غذا
رو فراهم مي كردن و البته در آخر هم هميشه آدم هايي هستن كه از كم رسيدن غذا و . .
. نا راضي هستن. درحالي كه وقتي قرار باشه هركسي خودش براي خودش غذا بياره اولا
هزينه بسيار پايين مياد (اين بار حدودا براي من و هم خونه ايم با هم 1500 شد) بعد
هم كلي غذا هاي متنوع بود كه به سفره رنگ داده بود و در نهايت هم همه راضي هستن .
چهارم : همين اول ناراحتي خودم رو در باب چهارم بگم . بابا مگه يه پلاستيك رو تا
پايين آوردن چقدر كار داره كه نميارن پايين آخه ؟!؟! اون بالا پر از آشغال هاي
مختلف هست . آشغال پفك ، چيپس ، نوشابه ، كنسرو ، پلاستيك و مشمع ، سانديس و . . .
فقط ميتونم به كساني كه با بي توجهي تمام اين آشغال ها رو توي كوه رها مي كنن بگم
«خيلي نا مرد هستيد» . چيز ديگه اي به نظرم نمياد كه بگم . كاش يكم ادب و احترام
اجتماعي وجود داشت !
حرف ها و حديث ها در باب كوه زياد هست و ... ولي كلي جاتون خالي بود . چند تا نتيجه
بگيرم :
نتيجه گيري :
نتيجه اجتماعي : در كوه آدم رفتارهاي مختلف را تجربه مي كند
نتيجه جغرافيايي : در بيابان هم جاي با صفا هست
نتيجه سياسي : چرا دانشگاه براي ما اردو فراهم نمي كند؟!
نتيجه فرهنگي : كوه و طبيعت خانه همه است ، نه فقط خانه ما
نتيجه ديني : (افلا ينظرون الي...) و الي الجبال كيف نصبت
نتيجه تاريخي : و آن وقت ها پلاستيك نبود ....
نتيجه پزشكي : قليان از سيگار بدتر است.
نتيجه تربيتي : بخشي از كمبود هاي اجتماعي - اخلاقي افراد به ضعف تربيت بر مي گردد
نتيجه هنري : كاش يه دوربين ديجيتال داشتم .
نتيجه ورزشي : استاد خسروي ساعت 8:30 داشت بر مي گشت.
نتيجه اقتصادي : هزينه كمتر ، تداوم عمل ، آرامش خيال ، بهره وري بيشتر
شاد كام باشيد