پروانه ي زرد
توي چند روز گذشته به شدت مشغول كار بر روي يك نرم افزار اوتوماسيون بودم و در بيشتر مواقع ترانه هاي گروه عقرب ها همراهم بود . ميدونم كساني كه علاقه اي به موسيقي هارد راك ندارن علاقه ي خاصي هم به عقرب ها ندارن ولي من شعر هاي اين گروه رو دوست دارم . امروز تصميم گرفتم يكي از شعرهاي عاشقانه ي اين گروه رو توي بلاگ بگذارم . نام شعر پروانه ي زرد هست
در قلعه خدايان
همه دور هم جمع شده بودند ،
در بامدادان
ديدند كه آن دختر وارد بهشت شد .
از او درباره زندگي روي زمين پرسيدند،
پرسيدند كه چه چيز زندگي را شيرين تر مي كند.
او گفت كه قلب كسي از براي او در تپش است،
اگر بتوانند او را برگردانند ؟
فقط براي يك بار!
او مي دانست كه كسي غمگين است.
اين زيبا نيست ؟ خوب بنگر !
بال ها را باز كند و پرواز كند
پروانه را نكش
اين زيبا نيست ؟ خوب بنگر !
يك پروانه ي زرد بودن
پروانه را نكش
پسري در كنار ساحل نشسته
گم شده در ابر هاي تيره ي درون
وقتي كه ديد پروانه را
مي رقصد در باد
داستان ادامه يافت
او مي دانست كه معشوقش هنوز در كنار اوست
اين زيبا نيست ؟ خوب بنگر !
بال ها را باز كند و پرواز كند
پروانه را نكش
اين زيبا نيست ؟ خوب بنگر !
يك پروانه ي زرد بودن
پروانه را نكش
شاد و سربلند باشید
موزيک و ترانه ی شعر
+ نوشته شده در شنبه سی و یکم فروردین ۱۳۸۷ ساعت 1:12 توسط علي
|