ديروز جاتون خالي نباشه رفتيم دعوا . البته دعوا از نوع خوشبختياني .
با پدر و خواهر به سمت پاساژ مي رويم . همانجا كه آقاي [...] يك هفته است به بهانه هاي مختلف خواهرم را معطل مي كند . يك توليدي لباس كه قرار بود شنبه كار خواهر را تحويل دهد اما امروز پنج شنبه است . كارها آماده نيست و باز هم بهانه هاي واهي ...
پدر با سكوت سنگين و با زبان خود آقاي [...] را مجبور مي كند پول سفارشات را پس بدهد . فروشنده سيگار مي كشد و مضطرب است ، با آن شاگرد هيچكاره اش. بيرون مي آيند و مي روند بالا . «ما هم الان مياييم ، يه كار كوچولو داريم» . من ، برادرم و سيد ، دوست برادرم. منتظر مي شويم تا مشتري ها از مغازه خارج شوند ، مردم آبرو دارند . وارد مغازه مي شويم و من در را مي بندم . برادرم يقه ي آقاي [...] را مي گيرد و كمي رجز مي خواند . شاگرد مغازه عزم خروج مي كند ، نمي گذارم . سيد برادرم را جدا مي كند و كمي آرامش . آقاي [...] مضطرب است اما ما ، نه . ما براي دعوا نرفتيم و كمي شدت چاشني كار شد .
برادرم امر به نشستن كرد و بعد از كمي تعارفات نشستند . برادرم قصه گفت :‌
«يه روز يه سري دزد چند وقتي بود غافله اي براي دزدي گيرشون نيومده بود . بهشون خبر دادن كه غافله اي داره مياد و اون ها هم زدن به غافله. وقتي داشتن بار غافله رو خالي مي كردن رئيس دزد ها ديد يه چيزي به گردن شتر جلوي غافله آويزونه . گفت اون چيه ؟ گفتن هيچي . گفت ميگم اون چيه ؟! يكي گفت اون يه دعا بود كه ما نوشته بوديم كه گير تو نيوفتيم . حالا كه تو داري اموال ما رو مي بري معلومه اون هيچي نيست . رئيس دزد ها دستور داد بار ها رو برگردونن و سوار شتر ها كنن . هم قطار ها اعتراض كردن ولي اون اهميتي نداد . رئيس غافله از وسط جمعيت بيرون اومد و پرسيد : چرا اين كار رو مي كني؟ رئيس دزد ها گفت . ببين من دزد مال و اموال مردم هستم ، دزد دين و ايمانشون كه نيستم»
نگاهي به آقاي [...] كرد «ما به اعتماد لباس مذهبي تو بهت كار سپرديم» . حرف هايي زده شد «من سر اين كار 80 هزار تومني شما ، 2 تا هشتاد هزار تومن ضرر كردم» و برادرم «چون كوچولويي ، آدمي كه براي 80 تومن 2 تا 80 تومن ضرر بده كوچولوه مي فهمي كوچولو» . از مغازه بيرون آمديم و سيد ماند تا كمي نصيحت كند .
جدا شديم . برادرم و سيد رفتند تا شام بخورند و كمي آواز بخوانند . ما هم بستني خورديم . پدرم مي گفت «شما كه وارد بازار كار ميشيد بايد از تجربيات ديگران استفاده كنيد.» راست مي گفت ، تجربه ....
سربلند باشيد