كولي بازي

توي جامعه ، توي بازار و خيابون ، توي صف كوپن و نون چيزي كه خيلي به چشم مي خوره يه جور كاريه كه بهش مي گن كولي بازي.
كولي بازي در عرف به كاري مي گن كه انجام ميشه تا ضعفي رو بپوشونه يا نا حقي رو حق كنه (و البته شايد گاهي حقي هم گرفته بشه) . توي اين پست سعي مي كنم چند رقم از كولي بازي هايي كه تا حالا ديدم رو بنويسم . ذكر اين نكته خالي از لطف نيست كه آدم هايي كه كولي بازي در ميارن كلا اين فرهنگ توي وجودشون نهادينه شده و كمتر كسي رو ديدم كه بدون داشتن فرهنگ كولي بازي بتونه اين كار رو به خوبي انجام بده.
حالا چند نمونه از خاطراتم رو ذكر مي كنم :

مغازه دار: «آقا اين جنس رو پس نمي گيريم» . خريدار : «تو رو خدا پس بگير» ، مغازه دار : «نميشه آقا» ،‌خريدار (جلوي در مغازه): «آي مردم اين آقا پول منو گرفته جنس بنجول به من غالب كرده ، آي دزدي توي روز روشن .....» ، مغازه دار (از ترس آبروش) : «بيا بابا اين هم پولت ، برو ديگه» . (جنس مورد نظر پرينتر ليزري اچ پي مدل توپ بود)

جلوي دفتر استاد دانشگاه (لطفا به كسي بر نخوره اين فقط يك خاطره است) يه خانمي خطاب به استاد : «استاد تو رو خدا اين نمره منو درست كنيد» ، استاد : «خانم شما 2 شديد از من مي خواهيد بهتون بدم 18» دانشجو : «استاد تو رو خدا اگر اين نمره رو نديد شوهرم منو مي كشه ،‌ گفته اگر اين  اين ترم مشروط بشي با تبر نصفت مي كنم ... » و همين طور عجز و لابه ادامه داره تا اينكه استاد مجبور ميشه يه نمره اي بده (نكته : اين خانم نتنها شوهر نداره بلكه به همه خاستگاراش گفته فعلا قصد ازدواج نداره)

توي صف بانك يه آقايي مياد جلوي صف ، يك مشتري : «آقا بفرماييد آخر صف» ، آقاي تازه وارد فعلا در فاز كر بودن هستن ، بعد از كلي تذكر از مشتريان آقا به زبون مياد : «چيه آقا من كه كاري ندارم ، اصلا وقتي من اومدم شما هيچ كدوم نبوديد ، من اون طرف نشسته بودم» ، اولين نفر صف ميگه «آقا بانك كه باز شد تا حالا من اين جا بودم شما كجا بوديد ؟» ، دراين موقع فاز دوم كولي بازي شروع ميشه «آقا چي ميگي! احترام من پيرمرد رو داشته باش ، يعني چه اون موقع كه ما انقلاب كرديم شما كجا بوديد كه الان اينطور به من و امثال من بد و بيراه ميگيد ، من همين چند تا قبض و ميدم وميرم ديگه، مگه .... » (قابل ذكر است كه اين آقا در اون زمان ها كه انقلاب بوده توي مغازشون به خرابكار ها و ضد حكومت ها بد و بيراه مي گفته و غصه ي چند تا شيشه نوشابه اي كه اتفاقي خرج انقلاب كرده بوده راه گلوش رو مي بسته)

يكي از انواع كولي بازي ، نوع سياسي اون هست . من دو سه تا از اين نوع مثال مي نويسم
يك گروه سياسي براي ورود به مجلس تصميم ميگيرن فله اي بيان اسم بنويسن ، بعد هم با چند تا ليست تا خرخره پر وارد صحنه ميشن . قبل از انتخابات «من رد صلاحيت شدم ، تو نشدي . كي تو رو رد صلاحيت مي كنه ؟!؟!.... » ، در زمان راي گيري «ما بايد سر هر صندوق راي يه ناظر داشته باشيم....» درست بعد از اولين اعلام نتايج «آقا انتخابات آزاد نبود ، نماينده ها از قبل تعيين شده بودن» و حرف هاي آخر «هر جا كه ما ناظر بوديم راي مال ما بود هر جا كه نبوديم راي براي فلانيا بود» (لازم به توجه است كه اولين شبهه اين است كه چرا هر جا اون ها بودن راي به نفع اون ها بوده) و اين آسمون و ريسمون ها ادامه دارد...

كولي بازي از نوع آمريكايي هم داريم . در اين روش شما بايد يه جنگ الكي توي يه جايي راه بندازيد بعد هي نيرو بفرستيد اونجا . بعد از كلي خسارت مالي براي اينكه كسي بهتون گير نده مي تونيد كولي بازي راه بندازيد : «آقا هر چه نا امنيه تقصيره فلانيه ، اصلا شما چرا به جاي مرغ ، بوقلمون داريد . اينا در كار همسايه هاشون دخالت مي كنن تازه كجاشو ديديد فلاني رفته مدرسه درس مي خونه ، اين يعني چي ؟ ....» (به طور كلي مي تونيد از مفهوم «گور باباي ملت هم كردن» در نوع آمريكايي استفاده كنيد)

و آخرين چيزي كه به ذهنم مياد نوع اسرائيلي اون هست . مواد لازم براي اين نوع كولي بازي كلي جنگ افزار و موشك هست و كلي رو كه در كولي باز ها به حد اعلا وجود داره . در اين روش شما با تانك و لودر ميريد توي خونه ي مردم بعد با موشك وهواپيما و هليكوپتر ميوفتيد به جون مردم . اگر هم آتش بس دادن و شما قبول كرديد اصلا به كسي مربوط نخواهد بود كه شما چرا 1 ساعت بعد دوباره بمب بارون شروع مي كنيد . خوب حالا اگر كسي به شما كمك كرد انسان دوستانه بودنش واضح و مبرهن هست و اگر كسي به طرف مقابل شما گفت «ما از وضع شما ناراحت شديم» ، اين يعني نا امني در جهان ،يعني تروريسم ، تازه خدا نكنه اون بدبخت ها براي دفاع تصميم بگيرن 2 تا موشك هم شليك كنن ، همه جهان مي فهمه كه شما چقدر مظلوم و بيچاره ايد .....

انواع كولي بازي خيلي زياد و از حد تحمل اين پست خارج هست
با آرزوي موفقيت
هوشيار و سربلند باشيد
راستي : كسايي كه حال نمي كردن ما نتيجه بگيريم خوشحال نباشن ، بزودي پست هاي نتيجه گيري دار هم توي بلاگ مي گذارم

سفرنامه جمهوري

انجام كار توي شهري مثل تهران بدون بعضي برنامه ريزي ها تقريبا غير ممكن هست . شهري كه بيش از 17% جمعيت ايران رو در خودش جا داده . امروز سفرنامه جمهوري رو مي نويسم .
باز ميدان آزادي ، شروع هر سفر در اين بلاد كبيره براي ما از آزادي آغاز مي شود . اولين مقصد ميدان فردوسي است . با «بي آر تي» راحت تر مي توان رفت . اتوبوس هاي قرمز رنگ كه به قول يكي «فقط مي روند» . اتوبوس شلوغ است، بسيار شلوغ . برادرم مي گفت «سوالم اينه ، اون موقع كه بي آرتي نبود اين مردم كجا بودن . هم تاكسي هست ، هم ون ، هم مترو ، هم اتوبوس معمولي ، هم بي آر تي ، آخه اين جمعيت از كجا ميان ، اين جمعيت لايزال» . و ميدان فردوسي . با شركت هاستينگ كار داشتم . با آقاي مهندس كه از هك شدن سايت آلبوم عكسشون مي گفت و از اينكه با 6/5 ميليون ميشه يه سرور خريد ، «فقط وقتي اين سرور قطع ميشه كه آي پي هاي ايران رو قطع كنن ، اون موقع هممون بايد بريم گوسفند بچرونيم» .
بيرون مي آيم و دوباره فردوسي ، «دلار ، دلار...» و آن جوان چيني كه با در بسته ي صرافي رو به رو مي شود ، خدا را شكر صراف زياد است . پياده مي روم تا جمهوري و از كنار خاك انگلستان مي گذرم ، از طوطي هاي سفارت خبري نيست ، حتي گنجشك هايشان هم طوطي هستند و شايد مرغ هايشان هم غاز باشد .
نيم ساعت پياده روي و علاالدين . بازاري شلوغ ، شش طبقه و مسحور كننده . از پايين تا بالا موبايل البته گاهي كامپيوتر هم هست . طبقه 5ام از يك جانبي فروشي باطري 3310 خريدم «كجايي هست؟» «چين ديگه!» «گفتم شايد فنلاند هم داشتيد» «بابا كي ميره تا فنلاند باطري بياره» «خوب چين كه از فنلاند دور تره ...» و خريدم 3000 تومن . يك قاب 3310 هم گرفتم تا موبايل مامان را كمي نو تر كنيم . و بعد از 1 ساعت بيرون آمدم . دوباره جمهوري . تلوزيون هاي استاندارد جديد با طراحي كريم رشيد و ام پي تري پلاير 2 گيگابايت 30 تومن . پراشكي مي خرم كه به لطف مغازه دار گرم است .
ساختمان آلمينيوم . هر چند اين ساختمان هم در جمهوري است ولي گويي خاك مرده آنجا پاشيده اند . راه رو هاي H مانند كه در بعضي طبقات 2 3 مغازه باز هستند . 8 9 طبقه كه همه عمده فروشند . شطرنج بازي مي كنند ، سيگار مي كشند و عمده مي فروشند . صدايي مبهم كه وقتي بعد از 10 15 دقيقه به نزديكيش مي رسم مي گويد «باميه ...» 300 تومان ، نمي خرم .
فروشنده مي گويد «از اين موتور فقط يكي دارم اگر نبري تموم ميشه» و آن يكي مي گويد «الان بهت تك ميفروشم كه كارت راه بيوفته وگرنه فردا بيايي شايد تك ندم» و من هم باور مي كنم ، اما امروز قصد خريد ندارم ، كارت ويزيت مي گيرم .
دوباره بيرون آمده ام ، خسته ، سردرد دارم . وقت نماز است و مسجد در مسير. در مسجد حاج آقا دير كرده است «سلامتي علماي اسلام صلوات ختم كن» يعني حاج آقا آمد . بين دو نماز فكر مي كردم با اين خستگي تا خانه را چطور بروم . حداقل 2 ساعت راه است (از بيرجند تا ماخونيك و يا حتي از اراك تا محلات)‌ رفتم ، چطورش را نمي دانم .
در مسير استاد از مكاشفات بزرگان مي گفت و از ظرفيت آدم ها . روز خوبي بود ، مبايل مادر نو شد و يك موتور سشوار خريدم . خيابان ها هنوز شلوغ بود و 12 ميليون نفر ساكنان شهر آماده خواب .
شاد ، سرفراز ، موفق و عاقبت به خير باشيد .

عرض تسلیت

امروز و فردا 3 حادثه غمبار و دردناك در تاريخ ما اتفاق افتاده .
اولين ، وفات حضرت رسول اكرم ، پيامبر اعظم ، قطب عالم امكان ، حضرت محمد مصطفي كه سلام و درود خدا بر او و بر خاندان مباركش باد
دومين ، شهادت دردناك  دوم مظلوم تاريخ امامت ، امام مهر و محبت ، صاحب كرم و كرامت و عالم به علم سياست حضرت امام حسن مجتبي عليه السلام
و سومين شهادت هشتمين از آل عترت ، غريب و مظلوم به شهر طوس و صاحب علم نفوس حضرت امام رضا عليه السلام
كه سلام ما و همه عالم خلقت بر آنها و خاندان پاك و مطهرشان باد.
از خدا مي خواهم در اين هجوم بي امان افكار آلوده چنان نوري از وجود اين انوار پاك به دلهاي ما بتاباند كه راه را از بيراه و علم را از جهل تشخيص دهيم و عارف به امام زمانمان باشيم
موفق و سربلند باشيد

اربعين حسيني

40 روز گذشت ، امروز 40 روز است كه آسمان و زمين از ديدن او محروم است ، امروز 40 روز است كه رهروان از شنيدن كلام گهربارش محرومند.
چه حاصل اگر جملاتي بر كاغذ باشد ، گوينده رفته است ...

عشقش به دل عالم امكان زده آتش *** آتش به دلش بود كه عشاق رها كرد

اين چند روز گذشته حرف هاي عجيب زياد شنيدم . يكي ميگه براي رفته كه نبايد گريه كرد ، يكي ميگه 14 قرن پيش يه جنگي بود چرا الان گريه مي كنيد . يكي ميگه مگه حسين كي بود . و هزار حرف ديگه  .

گريه را از بهر خود سر مي دهيم *** ور نه آن معشوق نزد كبرياست

اميدوارم بتونيم قطره اي از درياي معرفت آن امام همام رو به جان درك كنيم
چهلمين روز شهادت امام حسين عليه السلام و ياران گرامي ايشان را تسليت عرض مي كنم.
سرفراز باشيد