مدتهاست تصمیم دارم توی این محیط یه مطلب بنویسم اما مشغله فکری اجازه نمیده . راستش نمیشه گفت خیلی آدم مشغولی هستم اما همه ی مشغولیتم ذهنی هست و طبیعتا اینجا هم باید از ذهن مایه گذاشت .

یکی از قوی ترین اعتقاداتم تا امروز اعتقاد به محافظت انسان توسط خداوند متعال هست . هر جور حساب می کنم میبینم لحظه ای نیست که خداوند متوجه ما نباشه . هر بار دست دراز می کنیم خداوند با عنایت خودش آدم رو شگفت زده می کنه .
برای من خیلی عجیبه که هر وقت میخواد یه خطای خاصی ازم سربزنه یه مگس یا پشه در اطرافم شروع می کنه به چرخیدن . حتی توی جایی که اصلا احمالش رو هم نمی دم این حشرات باشن . چند روز پیش میخواستم یه کاری انجام بدم که می دونستم رضایت خدا در اون نیست . محکم هم قصد کرده بودم . توی ماشین رادیو رو روشن کردم دیدم داره میگه خدایا تو بر ما مهربان ترینی اما ما با گناهانمون بر صورتت سیلی میزنیم . به کل منصرف شدم .
تازه غیر از این مطالب هر بار خدا رو وکیل می گیرم کارم به درستی انجام میشه . هر بار می ایستم جلوش و ازش چیزی میخوام بهم عنایت می کنه . اونقدر مطمئن هستم که دست خداوند همیشه بالای سرم هست که مطمئنم ساعت 12 ظهر روز هست .

اومدم امروز بگم این رفیق بامرام و توانا عجیب رفیقیه . ازش دست بر ندارید .
اون روز که رفاقتش رو قبول کردید و به دوستیش ایمان آوردید دیگه هیچ وقت رهاش نمی کنید .
ایام بر شما خوش .