درس هاي زندگي

اين روز ها بازار حرف ها در مورد امتحانات ، پروژه ها ، تحقيق ها و . . . داغ داغ هست . همه در حال تلاش براي پيدا كردن زماني تا درس هاي عقب افتاده رو مطالعه كنن و تمرين هاي حل نكرده رو حل كنن .از طرفي هم بعضي از دوستان دارن آماده ميشن تا از درس و دانشگاه براي مدتي (شايد هميشه) دور بشن (به قول معروف فارغ التحصيل) و براي ادامه زندگي برنامه ريزي كنن .
اين بار قصد ندارم از چطور امتحان دادن و درس ها و اينا بنويسم . مي خوام يه مطلب مهمي بگم كه اگر كسي از اون با بي دقتي عبور كنه توي زندگي فرصت هاي زيادي رو از دست ميده .
قانوني در اين دنيا حكم فرماست كه بر اساس آن هيچ سوالي نيست كه به پاسخ صحيح نرسه . يعني هميشه استادان زيادي هستن كه به آدم چيز ياد ميدن . از يه آدم رهگذر توي خيابون تا استاد دانشگاه ، همه مي تونن به ما چيز ياد بدهند . فقط يه گوش و چشم تيز مي خواد تا وقتي سوالي براش پيش اومد به دنبال جواب اون باشه .
براي تصور بيشتر يه مثال ساده اين هست كه در خاطرات خودتون مرور كنيد و ببينيد كه مطلبي بوده كه خيلي دوست داشتيد كه بدونيد و مثلا اتفاقي كتابي به دستتون رسيده باشه يا كلاسي در اون زمينه پيدا كرده باشيد .يه مرور در زندگي روزمره به شما خواهد گفت و نشان خواهد داد كه خداوند درهاي علم و آگاهي خودش رو بدون محدوديت به روي ما باز كرده و اين ما هستيم كه بايد با قدرت و دقت زياد اين علوم رو بدست بياريم .
نتيجه گيري :
نتيجه اجتماعي : عالم پر از عالم است.
نتيجه تاريخي : خاطرات گاهي فقط خاطره نيستن.
نتيجه هنري : آيا هنرِ هنرمندان استاد است .
نتيجه مذهبي :‌ پيامبران دو گروهند «پيامبران دروني و پيامبران بيروني»
نتيجه اخلاقي : بايد به همه احترام گذاشت (خوب آخه همه استادن)
نتيجه ادبي : خدا گر ز حكمت ببندد دري ، ز رحمت گشايد در ديگري .‌
نتيجه حقوقي :‌ هر كسي حقي بر ديگران دارد . . .
نتيجه كامپيوتري : ebook خيلي خوب است .
نتيجه مكتبي : عشق را معلم خويش بدار.

موفق ، نكته سنج ، تيزبين و قدرتمند باشيد.

خبر ناخوشايند

با نهايت تاسف درگذشت برادر گرامي دوست عزيزمان خانم شكوفه زندي (از دوستان آريادخت ) رو به ايشان و خانواده محترمشان تسليت عرض مي كنم و از درگاه خداوند مغفرت و رحمت براي روح آن مرحوم مسئلت دارم .
و نكته اي رو هم به دوستان خوبم ياد آوري كنم . برادر خانم زندي حدود 22 سال سن داشتن (از من هم كوچكتر) و بر اثر سكته از اين دنيا رفتن . شايد لازم باشه به خودمون ياد آوري كنيم كه سن و سال براي خدا معنا نداره و در زمان مقرر همه مسافر كوي او هستيم . پس در دنيا چنان زندگي كن كه گويي هزار سال زنده خواهي بود و براي آخرت چنان بكوش كه گويي لحظه اي بيشتر زنده نخواهي ماند.
براي شادي روح آن مرحوم حمد و سوره اي به همراه صلوات تلاوت كنيد.

مديريت يا مسئوليت

چند روزي هست كه خانم احمدي به رياست گروه كامپيوتر منصوب شدند . ما از روي احترام و البته شيطنت روي تخته قبل از كلاس، انتخاب ايشون رو تبريك گفتيم و در آخر هم شيريني خواستيم .
تو همين جريان خانم احمدي در جواب درخواست ما گفت كه هر وقت اين مسئوليت رو ازش گرفتن شيريني ميده و اصلا مدير گروهي كه شيريني نداره .
نكته ، نكته ی جالبي بود . مسئوليت كاري رو به عهده گرفتن گاهي بسيار دشوار و سخت هست و سخت تر شدن كار كه شيريني نداره . به طور كلي آدم ها بر دو دسته هستن . گروهي دنبال كسب پست و مقام براي اهداف پست خودشون هستن ؛ اهدافي مثل كسب درآمد بالاتر ، كسب شهرت ، قدرت و خيلي چيزاي ديگه و بعضي براي كار كردن و خدمت كردن مسئوليتي رو قبول مي كنن . در مورد اول كسي كه با هدف دون و پست به دنبال مسئوليت هست ، شايد بتونه به همه ي اون چيزايي كه مي خواد برسه ولي يه روز اون ميز رو هم ازش مي گيرن و خودش مي مونه و تمام كارهاي اشتباه و يا درستي كه انجام داده . ولي دسته ي دوم كه براي خدمت به خلق و براي كسب اعتبار پيش خداوند به اين كار ها وارد مي شن وقتي مسئوليتشون تموم ميشه با كوله باري از دعاي مردم و اعتبار نزد خدا كار رو ترك مي كنن . مردم كارهاي اشتباه رو به اون ها مي بخشن و در كنار همه ي اينها پول و مقام و شهرت و قدرت و همه چيز هم در اختيار داشتن .
حالا اينكه من و شما بخواهيم از كدوم نوع باشيم ديگه به خودمون بستگي داره و به نيت مون .
نتيجه گيري :
نتيجه اخلاقي : آدم خوب، خوب است، حتي اگر رئيس باشد .
نتيجه اجتماعي : مديران خوب ، مديران بد .
نتيجه تاريخي : همگان خوبي هاي رجايي را بياد دارند ولي ....
نتيجه تبليغاتي : اين نام نيك است كه مي ماند .
نتيجه ديني : خدايا چنان كن سر انجام كار ، تو خشنود باشي و ما رستگار.
نتيجه سياسي : هميشه مديران درست كار نمي كنند .
نتيجه اقتصادي : درد، پول نيست ، مديريت پول است .
نتيجه كلاسي : استاد بجاي شيريني ، امتحان گرفت

مسئوليت پذير و پيروز باشيد

يه خبر مهم

امروز بالاخره اون چيزي رو كه خيلي دوست داشتم شروع كنم شروع كردم .
يه بلاگ جديد در مورد همسرداري براي دوستان متاهل كه مي خوان يه زندگي خوب داشته باشن .
هركي دوست داشت ميتونه به من اون ورا هم سر بزنه . اونجا رو زياد تو بوغ نمي كنم . ولي خوب از ديدنتون اونجا هم خوشحال مي شم
آدرسش رو تو ليست پيوند ها مي گذارم (به اسم :«من و همسر »)
موفق و خوشبخت باشيد

حرف و حديث

والا اگر راستش رو بخواهيد اونقدر حرف هاي مختلف توي ذهنم هست كه اگر بخوام هر كدوم اون ها رو بنويسم خودش ميشه يه گاستان نامه (اصطلاح تركي) . ازبحث مسابقه ACM كه چي شد تا .... خيلي چيزا . براي همين چند تا جمله مي نويسم و چند تا نتيجه گيري هم مي كنم كه فكر كنم گوياي همه چيز باشن .
- اول اينكه ما توي اين كشور (چون من از كشور هاي ديگه خبر ندارم ميگم تو اين كشور ) هر هفته و هر ماه چند تا سمينار و سميناهار و اينا داريم ، ولي نمي دونم چي شده كه انگار قرار نيست ياد بگيريم چطور بايد يه مراسم رو اجرا كرد . مثلا همين چند روز پيش اونقدر آبرو ريزي تو جلسه دكتر غفراني پيش اومد كه من كه دست اندر كار نبودم ناراحت شدم . (كاش يكي مي رفت و جلسه دكتر رو تو دانشگاه علوم پزشكي مي ديد). يا مثلا تصور كنيد مسابقه ACM انتخابي كشوري ساعت شروع اعلام شده 9 صبح ، ساعت واقعي 10:30 نه اعلام كرده بودن با چه زبان برنامه نويسي ، نه نحوه امتياز دهي و نه خيلي چيزاي ديگه و . . . تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل .
- چند ماهي هست كه روي جريان  نحوه ازدواج به صورت تمام وقت متمركز شدم و مي تونم بگم به اندازه چند سال گذشته تو اين چند ماه اطلاعات كسب كردم . حالا چطور بايد از اين اطلاعات استفاده كنم خدا ميدونه ولي به عنوان يه خبر مهم مي خوام اعلام كنم كه توي هفته هاي آينده دروس همسر داري رو توي بلاگ به صورت كوتاه آموزش ميدم و در صورت وجود سوال با كمال ميل با تحقيق جواب سوال ها رو مي دم (چه ادعايي ، به قول يكي از دوستان آدم مجرد رو چه به اين حرفا )
- از پروژه ها و درس ها و آخر ترم و اين حرفا كه بگذريم تازه مشتري ها و كارفرما ها خودشون قصه هاي مثنوي هستن .
در هر حال چند تا نتيجه بگيرم و . . .
نتيجه اخلاقي : مداومت بر كاري به معني آشنايي با اون نيست ؟؟؟؟!؟!؟!
نتيجه سياسي : سميناهار ها خيلي خوب هستند
نتيجه اقتصادي : آيا جلسات و سمينار ها بازده هم دارند ؟
نتيجه اجتماعي : كار يا كارفرما ، مساله چيز ديگري است !
نتيجه مذهبي : ازدواج نكردن از ترس فقر ، شرك به خداست !
نتيجه انتخاباتي : لياقت مهم است نه حمايت (هيچ ربطي به حرف هاي ديگه نداشت)
نتيجه علمي : آيا مسابقات ACM كشكي است ؟
نتيجه فرهنگي : ما با فرهنگ ترين آدم هاي دنيا هستيم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
نتيجه پزشكي : هر روز صبح حتما بايد صبحانه خورد ( چون امروز كه نخوردم خيلي بهم بد گذشت )
نتيجه تاريخي : تاريخ تكرار مكررات است .

خوب ديگه از بس نتيجه گرفتم نتايجم تموم شد . با آرزوي شادكامي و موفقيت روز به روز .

يه بازي كوچولو

يه بازي كوچولو . بريد حالشو ببريد . اگر باز نشد به من خبر بديد

پازل 8 تايي  ۸۴ كيلو گرم

نتيجه گيري :

نتيجه اخلاقي : من خوشحال هستم .

نميشه كه نتيجه نگيريم كه ميگن كم آورده

تضعيف روحيه

از وقتي اين جريان مسابقات ACM توي دانشگاه مطرح شده و چند تا تيم ثبت نام كردن ، هر كي به هر كي ميرسه ميگه « آره ديگه كلي تمرين كرديد و آماده، داريد ميريد براي مسابقات كشوري » البته طبيعتا ما هم از اين مساله مستثنا نيستيم و به هر كي مي رسيم همين رو ميگيم . بعضي از دوستان هم لطف مي كنن و مثلا رقبا رو تضعيف روحيه مي كنن .
اما خوب واقعيت چي هست خدا ميدونه . از طرفي تو اين مسابقات كساني رو داريم كه قبلا هم مسابقه دادن و تا يه جاهايي هم بالا رفتن و از طرفي هم بعضي ها اصلا نمي دونن چي كار بايد كرد . جالب اينكه بعضي از دوستان رسما دارن مسابقات جهاني ACM رو مرور مي كنن و خودشون رو آماده مي كنن براي يه مسابقه بزرگ .
اين وسط ما هم يه تيم داديم كه ديگه بتركونيم و برنده بشيم (اين رو محض تضعيف روحيه گفتم ) . و خوب البته خيلي هم داريم تلاش مي كنيم ، سعي مي كنيم شب ها بيشتر بخوابيم و روز ها بيشتر چايي بخوريم كه براي روز مسابقه آماده باشيم ( بابا بالاخره انرژي لازم داريم ) .
حالا تا روز مسابقه چند روزي باقي مونده و اينكه كي قراره موفق بشه تازه بعد از مسابقه معلوم ميشه .

نتيجه گيري :
نتيجه اخلاقي : نبايد رقبا را تضعيف روحيه كرد.
نتيجه سياسي : رقيب را بايد از دور حذف نكرد .
نتيجه اجتماعي : والا تو اجتماع خبري نيست ، همه خبر ها تو دانشكده مهندسيه.
نتيجه تاريخي : رقابت ميان گندم يا گوسفند (كي مي دونه به چي اشاره مي كنم؟)
نتيجه ادبي : رقيبم قصد جان ناتوان كرد (اگر درست باشه )
نتيجه علمي : در جريان رقابت ژنتيكي موجودات استاد مي شوند.

پهلوان ، پيروز ، توانمند و موفق باشيد

آدم نصفه

الان نزديك به 2 هفته هست كه شروع كردم دارم سخنراني هاي دكتر غفراني رو گوش مي كنم . آدم وقتي سخنراني هاي ايشون رو گوش مي كنه كلي به زندگي و ازدواج و اينا اميدوار ميشه . وقتي از نقش زن و مرد توي خونه ميگه و وقتي هدف از ازدواج رو عنوان مي كنه آدم كلي از مباني فكري كه داره تغيير مي كنه . تازه مي فهمه نه بابا ازدواج چيز ديگه ايه .
اونقدر از اين صحبت ها لذت بردم كه تا حالا چند تا از اين CD هاي دكتر رو كپي كردم و به دوستان دادم تا اون ها هم استفاده كنن .
ديروز و پريروز هم كه ديگه خيلي خوش گذشته چون خود دكتر تو شهر ما بود و من تونستم چند تا از جلساتش رو شركت كنم .
يكي از چيزايي كه دكتر در ضمن صحبت هاش گفت اين بود كه براي پيدا كردن يه همسر خوب اول بايد خودتون رو بشناسيد  . يعني به قول معروف خط قرمز هاي خودتون رو تعريف كنيد . تا اين اتفاق نيافته آدم فرد مورد نظرش رو پيدا نمي كنه .
تحقيق و ديدن و عاشق شدن و حرف مامان و نظر خاله و . . .  همه ي اينا يه جورايي بي نتيجه است و فقط شناخت خود آدم از خودش هست كه يه ازدواج سالم رو درست مي كنه .
اميدوارم  دوستان هم بتونن اين CD رو پيدا كنن (اسمش : ازدواج چرا و چگونه ؟ ) و ازش استفاده كنن .

نتيجه گيري :
نتيجه اخلاقي : آدم مجرد بد است !
نتيجه سياسي : نامزد ها(ي انتخاباتي) بايد كانديد باشند وگرنه برن ازدواج كنن .
نتيجه اجتماعي : خانواده خوب ، كشور خوب .
نتيجه فرهنگي : كي گفته 2 بچه كافيست ؟
نتيجه مذهبي : مجرد ها آدم حساب نميشن (نصفه آدم رو چه به اين حرفا )
نتيجه علمي : قطب هاي هم نام همديگر را دفع مي كنند .
نتيجه فيزيكي : مجرد رو كه نميشه جزء هست ها به حساب آورد !؟!؟!؟!
نتيجه شخصي : من هول هستم

چند تا مطلب باحال هم در همين مورد داره گيرم مياد كه بعدا براتون ميگذارم تا دانلود كنيد .
موفق ، پايدار ، هميشگي و دوتايي باشيد